زناشویی

عشق: سفری از فلسفه تا روان




عشق از دیدگاه فلسفه و روانشناسی

عشق، پدیده‌ای پیچیده و چندوجهی است که قرن‌ها ذهن فلاسفه و روانشناسان را به خود مشغول کرده است. در این پست وبلاگ، به بررسی ۱۵ نکته کلیدی درباره عشق از دیدگاه این دو حوزه می‌پردازیم:

دیدگاه فلسفی به عشق، اغلب بر مفاهیم عمیق‌تر و تجریدی‌تر تمرکز دارد. در حالی که روانشناسی، با رویکردی علمی‌تر، سعی در درک رفتارها و الگوهای مرتبط با عشق دارد.

  • عشق افلاطونی:

    عشقی خالص و غیرجنسی، بر پایه ارزش‌های معنوی و فکری.
  • عشق اروس:

    عشق شهوانی و پرشور، بر پایه جذابیت جسمانی و لذت.
  • ازدواج -مهارت رابطه زناشویی-عشق - روابط عاطفی

  • عشق آگاپه:

    عشقی ایثارگرانه و بدون چشم‌داشت، همراه با شفقت و مهربانی.
  • عشق فیلیوس:

    عشق دوستانه و برادرانه، بر پایه اعتماد و صمیمیت.
  • نیاز به تعلق:

    از دیدگاه روانشناسی، انسان‌ها به طور ذاتی نیازمند احساس تعلق و ارتباط با دیگران هستند.
  • نظریه دلبستگی:

    الگوهای ارتباطی ما در بزرگسالی، ریشه در تجربیات دلبستگی دوران کودکی دارند.
  • مثلث عشق استرنبرگ:

    عشق از سه مولفه صمیمیت، شور و تعهد تشکیل شده است.
  • عشق رمانتیک:

    ترکیبی از صمیمیت و شور، بدون تعهد بلندمدت.
  • عشق همدمانه:

    ترکیبی از صمیمیت و تعهد، بدون شور و هیجان اولیه.
  • عشق کامل:

    ترکیبی متعادل از صمیمیت، شور و تعهد.
  • دروغ های عشقی:

    دروغ هایی که افراد به خود و دیگران می گویند تا خود را از آسیب محافظت کنند یا رابطه را حفظ کنند.
  • ترس از صمیمیت:

    برخی افراد به دلیل ترس از آسیب‌پذیری، از برقراری روابط صمیمی اجتناب می‌کنند.
  • وابستگی ناسالم:

    وابستگی شدید به شریک عاطفی، که منجر به از دست دادن استقلال و هویت فردی می‌شود.
  • نارسیسیسم و عشق:

    افراد خودشیفته، اغلب در روابط عاشقانه به دنبال تایید و تحسین هستند.
  • اهمیت ارتباط موثر:

    ارتباط باز و با صداقت، کلید حفظ و تقویت روابط عاشقانه است.

فلاسفه اغلب بر این باورند که عشق، راهی برای رسیدن به کمال و تعالی است. در حالی که روانشناسان، بر اهمیت عشق در سلامت روان و رفاه فردی تاکید دارند.

درک ابعاد مختلف عشق، می‌تواند به ما کمک کند تا روابط سالم‌تر و رضایت‌بخش‌تری داشته باشیم.

عشق، فراتر از یک احساس ساده، یک نیروی قدرتمند است که می‌تواند زندگی ما را متحول کند.





عشق از دیدگاه فلسفه و روانشناسی: 15 نکته

عشق از دیدگاه فلسفه و روانشناسی: 15 نکته

1. عشق، فراتر از احساس: دیدگاه افلاطون

افلاطون معتقد بود عشق صرفاً یک احساس نیست، بلکه تمایل به دستیابی به کمال و زیبایی مطلق است.این نوع عشق، که او آن را “عشق افلاطونی” می‌نامد، فراتر از عشق جسمانی و به دنبال درک و نزدیکی روحی است.در واقع، از دیدگاه افلاطون، عشق می‌تواند پلی باشد به سوی شناخت حقیقت و رسیدن به مراتب والاتر هستی.تمرکز بر زیبایی‌های ظاهری تنها نقطه شروعی است برای رسیدن به درک عمیق‌تر از زیبایی‌های معنوی.افلاطون باور داشت که عشق حقیقی به جای وابستگی و تملک، به رشد و تعالی فردی کمک می‌کند.این دیدگاه، عشقی را تصویر می‌کند که بر پایه احترام متقابل و تمایل به بهبود یکدیگر استوار است.

به این ترتیب، عشق افلاطونی فراتر از یک رابطه ساده عاطفی، به یک سفر معنوی تبدیل می‌شود.

هدف غایی در این نوع عشق، رسیدن به کمال و درک حقیقت مطلق است.پس، عشق در فلسفه افلاطون، ابزاری برای خودشناسی و رشد فردی است.

2. عشق و خودشیفتگی: تحلیل فروید

فروید در تحلیل خود از عشق، به نقش خودشیفتگی در انتخاب معشوق اشاره می‌کند.او معتقد بود که افراد اغلب به دنبال کسانی هستند که ویژگی‌های مشابهی با خودشان دارند یا کمبودهایی را در آنها جبران می‌کنند.این دیدگاه، عشق را به نوعی بازتابی از خود می‌داند.به این معنا که ما در معشوق، ویژگی‌هایی را می‌بینیم که خودمان دوست داریم داشته باشیم یا آنها را تحسین می‌کنیم.فروید همچنین به نقش ناخودآگاه در انتخاب معشوق تاکید داشت.تجربه‌های دوران کودکی و روابط اولیه با والدین، می‌توانند تاثیر زیادی بر الگوهای عشقی ما داشته باشند.

پس، از دیدگاه فروید، شناخت خود و درک انگیزه‌های ناخودآگاه، برای داشتن یک رابطه عشقی سالم و پایدار ضروری است.

این تحلیل، بر پیچیدگی‌های روانشناختی عشق و تاثیر عوامل ناخودآگاه بر روابط تاکید دارد.فروید به ما یادآوری می‌کند که عشق، پدیده‌ای چندوجهی و پیچیده است که نمی‌توان آن را به سادگی تعریف کرد.

نوشته های مشابه

3. عشق به مثابه انتخاب: دیدگاه اریک فروم

اریک فروم، روانکاو انسان‌گرا، عشق را نه یک احساس منفعلانه، بلکه یک انتخاب آگاهانه و فعالانه می‌داند.او در کتاب خود “هنر عشق ورزیدن” تاکید می‌کند که عشق، نیازمند تلاش، تعهد و رشد فردی است.فروم معتقد است که عشق واقعی، بر پایه شناخت، احترام، مسئولیت‌پذیری و مراقبت از معشوق استوار است.او بین عشق (Mature Love) و عشق (Neurotic Love) تمایز قائل می‌شود.عشق ، بر پایه شناخت و احترام متقابل استوار است و به رشد و تعالی هر دو طرف کمک می‌کند.در مقابل، عشق ، ناشی از نیازهای ناخودآگاه و کمبودهای فردی است و به وابستگی و کنترل منجر می‌شود.

فروم همچنین به اهمیت عشق به خود اشاره می‌کند.او معتقد است که بدون عشق به خود، نمی‌توان عشق واقعی را به دیگران ارزانی داشت.زیرا عشق به دیگران، بازتابی از عشقی است که به خود داریم.از دیدگاه فروم، عشق یک هنر است که نیازمند یادگیری و تمرین است.برای عشق ورزیدن، باید مهارت‌های ارتباطی، همدلی و توانایی حل تعارضات را در خود پرورش دهیم.رابطه عاطفی - آموزش روابط زناشویی -شناخت مردان و زنان - عشق محبت - روانشناسی مهارت‌های ارتباطی دختران و پسران</p> </p> <p>پس، عشق از منظر فروم، نه یک اتفاق، بلکه یک انتخاب آگاهانه و مسئولانه است.</p> </p> <h2>4.

مثلث عشق استنبرگ: صمیمیت، شهوت و تعهد</h2> </p> <p>رابرت استنبرگ، روانشناس، نظریه “> </p> </p> <p>صمیمیت به احساس نزدیکی، ارتباط و اعتماد در رابطه اشاره دارد.شهوت، شامل احساسات جذابیت جسمانی و جنسی است.تعهد، به تصمیم برای حفظ رابطه در طولانی مدت اشاره دارد.</p> </p> <p>استنبرگ معتقد است که ترکیب این سه عنصر، انواع مختلفی از عشق را ایجاد می‌کند.مثلا عشق رمانتیک شامل صمیمیت و شهوت است، در حالی که عشق صمیمی شامل صمیمیت و تعهد است.

</p> </p> <p>عشق کامل (Consummate Love)، شامل هر سه عنصر است و به عنوان کاملا مطلوب‌ترین نوع عشق در نظر گرفته می‌شود.

با این حال، استنبرگ تاکید می‌کند که حفظ عشق کامل در طولانی مدت، نیازمند تلاش و تعهد مداوم است.</p> </p> <p>این نظریه، چارچوبی مفید برای درک و تحلیل روابط عشقی فراهم می‌کند.با شناخت نقاط قوت و ضعف هر یک از عناصر، می‌توان برای بهبود و تقویت رابطه تلاش کرد.</p> </p> <p>این مدل، به ما کمک می‌کند تا اجزای مختلف یک رابطه را ارزیابی کرده و درک کنیم که کدام بخش‌ها نیاز به توجه بیشتری دارند.</p> </p> <p>پس، مثلث عشق استنبرگ، ابزاری کاربردی برای شناخت و بهبود روابط عشقی است.

</p> </p> <h2>5.عشق و دلبستگی: نظریه جان بالبی</h2> </p> <p>جان بالبی، روانشناس، نظریه دلبستگی را مطرح کرد که بر اهمیت روابط اولیه با مراقبان در شکل‌گیری الگوهای عشقی تاکید دارد.او معتقد بود که نوع دلبستگی که در دوران کودکی تجربه می‌کنیم، بر <a href=" https: target="_blank">روابط عاطفی ما در بزرگسالی تاثیر می‌گذارد.بالبی چهار سبک دلبستگی اصلی را شناسایی کرد: دلبستگی ایمن (Secure Attachment)، دلبستگی اجتنابی (Avoidant Attachment)، دلبستگی دوسوگرا (Anxious-Ambivalent Attachment) و دلبستگی آشفته (Disorganized Attachment).

افراد با دلبستگی ایمن، در روابط خود احساس امنیت و اعتماد می‌کنند.افراد با دلبستگی اجتنابی، از نزدیکی عاطفی اجتناب می‌کنند و به استقلال خود اهمیت زیادی می‌دهند.افراد با دلبستگی دوسوگرا، نگران طرد شدن هستند و به دنبال تایید و توجه مداوم از سوی معشوق هستند.افراد با دلبستگی آشفته، الگوهای رفتاری متناقضی در روابط خود نشان می‌دهند.شناخت سبک دلبستگی خود و شریک عاطفی، می‌تواند به درک بهتر الگوهای رفتاری در رابطه کمک کند.در ضمن، با آگاهی از سبک دلبستگی، می‌توان برای تغییر الگوهای ناسالم و ایجاد یک رابطه امن‌تر و پایدارتر تلاش کرد.

این نظریه، بر اهمیت تجربه‌های اولیه در شکل‌گیری روابط عاطفی تاکید دارد.آگاهی از سبک دلبستگی، به ما کمک می‌کند تا رفتارهای خود و شریک عاطفی را بهتر درک کنیم.پس، نظریه دلبستگی بالبی، ابزاری ارزشمند برای شناخت و بهبود روابط عشقی است.

6. عشق و معنای زندگی: دیدگاه ویکتور فرانکل

ویکتور فرانکل، روانپزشک و بنیانگذار لوگوتراپی، معتقد بود که عشق یکی از مهم‌ترین منابع معنا در زندگی است.او در کتاب خود “انسان در جستجوی معنا” تاکید می‌کند که عشق به ما انگیزه می‌دهد تا از خود فراتر رفته و به دیگران خدمت کنیم.فرانکل معتقد است که عشق واقعی، بر پایه درک و احترام به فردیت معشوق استوار است.او بین عشق خودخواهانه و عشق فداکارانه تمایز قائل می‌شود.عشق خودخواهانه، به دنبال ارضای نیازهای شخصی است و به رشد و تعالی معشوق توجهی ندارد.در مقابل، عشق فداکارانه، به دنبال خدمت به معشوق و کمک به رشد و شکوفایی اوست.

فرانکل معتقد است که عشق به ما کمک می‌کند تا معنای زندگی خود را پیدا کنیم و با چالش‌ها و سختی‌ها بهتر مقابله کنیم.

زیرا عشق، به زندگی ما هدف و جهت می‌دهد.این دیدگاه، عشق را به عنوان یک نیروی قدرتمند برای ایجاد معنا و هدف در زندگی معرفی می‌کند.عشق از منظر فرانکل، نه تنها یک احساس، بلکه یک انتخاب آگاهانه و مسئولانه است.پس، عشق از دیدگاه فرانکل، ابزاری برای رسیدن به معنا و هدف در زندگی است.

7. عشق و خودآگاهی: نقش شناخت خود

داشتن خودآگاهی بالا، نقش بسیار مهمی در داشتن روابط عشقی سالم و پایدار دارد. شناخت نقاط قوت و ضعف خود، ارزش‌ها و باورها، و نیازها و خواسته‌ها، به ما کمک می‌کند تا در روابط خود صادق و اصیل باشیم. خودآگاهی به ما کمک می‌کند تا الگوهای رفتاری ناسالم خود را شناسایی کرده و برای تغییر آنها تلاش کنیم. در ضمن، به ما کمک می‌کند تا نیازهای خود را به طور موثرتری به شریک عاطفی خود منتقل کنیم. افرادی که خودآگاهی بالایی دارند، در روابط خود احساس امنیت و اعتماد بیشتری می‌کنند و کمتر به دنبال تایید و توجه مداوم از سوی دیگران هستند. این ویژگی، به ما کمک می‌کند تا در روابط خود با صداقت و شفاف عمل کنیم. خودآگاهی، ابزاری قدرتمند برای ایجاد روابط عشقی سالم و پایدار است. پس، خودآگاهی، کلید داشتن روابط عشقی موفق است.

8. عشق و ارتباط موثر: هنر گفتگو

ارتباط موثر، یکی از مهم‌ترین عوامل در موفقیت روابط عشقی است.توانایی بیان احساسات و نیازها به طور واضح و با صداقت، گوش دادن فعالانه به حرف‌های شریک عاطفی، و حل تعارضات به شیوه‌ای سازنده، از جمله مهارت‌های ضروری برای داشتن یک رابطه سالم و پایدار است.ارتباط موثر به معنای صرفاً صحبت کردن نیست، بلکه به معنای درک متقابل و همدلی با شریک عاطفی است.به این معنا که باید تلاش کنیم تا دیدگاه‌ها و احساسات او را درک کنیم و به او نشان دهیم که به حرف‌هایش گوش می‌دهیم و اهمیت می‌دهیم.

رابطه زناشوییدر روابط عشقی، اجتناب از سرزنش، انتقاد و تحقیر، و تمرکز بر حل مشکلات به صورت مشترک، بسیار مهم است.در ضمن، بهره‌گیری از زبان مثبت و تشویق‌کننده، می‌تواند به ایجاد یک فضای امن و صمیمی در رابطه کمک کند.مهارت‌های رابطه زناشوییارتباط موثر، به ما کمک می‌کند تا سوءتفاهم‌ها را برطرف کنیم، نیازهای خود را برآورده کنیم و رابطه خود را تقویت کنیم.این مهارت، به ما کمک می‌کند تا احساسات و نیازهای خود را به طور صحیح بیان کنیم.ارتباط موثر، کلید حل تعارضات و ایجاد یک رابطه صمیمی است.پس، ارتباط موثر، یکی از ارکان اصلی روابط عشقی موفق است.

9. عشق و گذشت: رهایی از کینه

گذشت، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های یک رابطه عشقی سالم و پایدار است.همه ما در روابط خود اشتباه می‌کنیم و گاهی اوقات باعث ناراحتی شریک عاطفی خود می‌شویم.توانایی بخشیدن و رها کردن کینه، به ما کمک می‌کند تا از گذشته عبور کنیم و به آینده رابطه خود امیدوار باشیم.گذشت به معنای فراموش کردن اشتباه نیست، بلکه به معنای تصمیم‌گیری برای رها کردن احساسات منفی و عدم تکرار اشتباه است.گذشت، نشان‌دهنده قدرت و بلوغ عاطفی است و به ما کمک می‌کند تا از اسارت خشم و کینه رها شویم.

در روابط عشقی، گذشت متقابل، به ایجاد یک فضای امن و صمیمی کمک می‌کند.

زمانی که می‌دانیم می‌توانیم اشتباه کنیم و مورد بخشش قرار گیریم، احساس امنیت و اعتماد بیشتری در رابطه خواهیم داشت.گذشت، به ما کمک می‌کند تا از گذشته عبور کنیم و به آینده رابطه خود امیدوار باشیم.این ویژگی، نشان‌دهنده قدرت و بلوغ عاطفی است.گذشت متقابل، به ایجاد یک فضای امن و صمیمی کمک می‌کند.پس، گذشت، یکی از ارکان اصلی روابط عشقی سالم است.

10. عشق و تعادل: حفظ فردیت

در یک رابطه عشقی سالم، حفظ تعادل بین نزدیکی و استقلال بسیار مهم است.به این معنا که باید بتوانیم ضمن حفظ ارتباط صمیمی با شریک عاطفی خود، فردیت خود را نیز حفظ کنیم و به فعالیت‌ها و علایق شخصی خود بپردازیم.وابستگی بیش از حد به شریک عاطفی، می‌تواند به از دست دادن هویت فردی و ایجاد احساس خفگی در رابطه منجر شود.در مقابل، فاصله بیش از حد از شریک عاطفی، می‌تواند به احساس تنهایی و بی‌توجهی منجر شود.حفظ تعادل در رابطه، به ما کمک می‌کند تا ضمن لذت بردن از نزدیکی و صمیمیت با شریک عاطفی خود، به رشد و شکوفایی فردی خود نیز ادامه دهیم.

این تعادل، به ما کمک می‌کند تا ضمن لذت بردن از نزدیکی، به رشد فردی خود نیز ادامه دهیم.

وابستگی بیش از حد، می‌تواند به از دست دادن هویت فردی منجر شود.حفظ فردیت، یکی از عوامل مهم در سلامت یک رابطه است.پس، حفظ تعادل بین نزدیکی و استقلال، برای داشتن یک رابطه عشقی سالم ضروری است.

11. عشق و رشد: سفری مشترک

یک رابطه عشقی سالم، فرصتی برای رشد و تکامل فردی و مشترک است.به این معنا که باید بتوانیم از طریق ارتباط با شریک عاطفی خود، خودمان را بهتر بشناسیم، الگوهای رفتاری ناسالم خود را تغییر دهیم و به انسان بهتری تبدیل شویم.رشد در یک رابطه عشقی، نیازمند تلاش و تعهد مداوم است.باید آماده باشیم تا با چالش‌ها و سختی‌ها روبرو شویم، از اشتباهات خود درس بگیریم و به طور مستمر برای بهبود رابطه خود تلاش کنیم.یک رابطه عشقی سالم، باید فضایی امن و حمایتی برای رشد و شکوفایی هر دو طرف فراهم کند.به این معنا که باید بتوانیم از یکدیگر حمایت کنیم، یکدیگر را تشویق کنیم و به یکدیگر کمک کنیم تا به اهداف خود برسیم.

این سفر مشترک، فرصتی برای رشد و تکامل فردی و مشترک است.

رشد در یک رابطه، نیازمند تلاش و تعهد مداوم است.یک رابطه سالم، باید فضایی امن و حمایتی برای رشد فراهم کند.پس، عشق به مثابه یک سفر مشترک، فرصتی برای رشد و تکامل است.

12. عشق و انتظارات: واقع‌گرایی

داشتن انتظارات واقع‌بینانه از عشق و رابطه، نقش بسیار مهمی در رضایت و پایداری رابطه دارد.بسیاری از افراد، انتظارات غیرواقعی از عشق دارند که ناشی از تصورات نادرست و کاملا مطلوب‌سازی‌های رمانتیک است.انتظارات غیرواقعی می‌توانند شامل این موارد باشند: انتظار اینکه شریک عاطفی ما همیشه کامل و بی‌نقص باشد، انتظار اینکه شریک عاطفی ما همیشه نیازهای ما را برآورده کند، انتظار اینکه شریک عاطفی ما بتواند تمام مشکلات ما را حل کند و غیره.داشتن انتظارات واقع‌بینانه به این معناست که بپذیریم که هیچ‌کس کامل نیست، همه ما اشتباه می‌کنیم و هیچ رابطه‌ای بدون چالش و سختی نیست.

در ضمن، به این معناست که مسئولیت برآورده کردن نیازهای خود را بپذیریم و از شریک عاطفی خود انتظارات غیرمنطقی نداشته باشیم.

انتظارات واقع‌بینانه، نقش بسیار مهمی در رضایت و پایداری رابطه دارد.انتظارات غیرواقعی، ناشی از تصورات نادرست و کاملا مطلوب‌سازی‌های رمانتیک است.واقع‌گرایی، کلید داشتن یک رابطه سالم و پایدار است.پس، داشتن انتظارات واقع‌بینانه از عشق، برای داشتن یک رابطه سالم ضروری است.

13. عشق و تعهد: پایه استواری

تعهد، یکی از مهم‌ترین ارکان یک رابطه عشقی پایدار است. تعهد به معنای تصمیم‌گیری آگاهانه برای حفظ رابطه در طولانی مدت، حتی در مواجهه با چالش‌ها و سختی‌هاست. تعهد به معنای وفاداری، صداقت و احترام به شریک عاطفی است. در ضمن، به معنای پذیرش مسئولیت در قبال رابطه و تلاش برای بهبود آن است. بدون تعهد، رابطه به راحتی در معرض خطر قرار می‌گیرد و با کوچک‌ترین مشکلی از هم می‌پاشد. تعهد، به رابطه ثبات و امنیت می‌بخشد و به افراد این اطمینان را می‌دهد که می‌توانند روی یکدیگر حساب کنند. تعهد، یکی از مهم‌ترین ارکان یک رابطه عشقی پایدار است. تعهد، به رابطه ثبات و امنیت می‌بخشد. بدون تعهد، رابطه به راحتی در معرض خطر قرار می‌گیرد. پس، تعهد، پایه استواری یک رابطه عشقی است.

14. عشق و شادی: همبستگی یا علیت؟

آیا عشق باعث شادی می‌شود، یا افراد شاد بیشتر احتمال دارد که عشق را تجربه کنند؟ این سوال، همواره مورد بحث و بررسی بوده است. به نظر می‌رسد که همبستگی بین عشق و شادی، یک رابطه دوسویه است. از یک سو، داشتن یک رابطه عشقی سالم و پایدار، می‌تواند به افزایش شادی و رضایت از زندگی کمک کند. زیرا عشق، به ما احساس امنیت، تعلق و حمایت می‌دهد. از سوی دیگر، افراد شاد و مثبت‌اندیش، بیشتر احتمال دارد که جذاب به نظر برسند و روابط موفقی داشته باشند. زیرا شادی، به آنها انرژی و اعتماد به نفس می‌دهد. به نظر می‌رسد که همبستگی بین عشق و شادی، یک رابطه دوسویه است. عشق، به ما احساس امنیت، تعلق و حمایت می‌دهد. افراد شاد، بیشتر احتمال دارد که روابط موفقی داشته باشند. پس، عشق و شادی، با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند.

15. عشق و تغییر: پویایی رابطه

عشق، پدیده‌ای ایستا نیست، بلکه پویا و در حال تغییر است.روابط عشقی، با گذشت زمان و تغییر شرایط زندگی، تحول می‌یابند.باید این تغییرات را بپذیریم و برای سازگاری با آنها تلاش کنیم.در طول یک رابطه، ممکن است نیازها و خواسته‌های ما تغییر کند.در ضمن، ممکن است شرایط زندگی ما تغییر کند و این تغییرات، بر رابطه ما تاثیر بگذارند.باید با این تغییرات روبرو شویم و برای حفظ صمیمیت و تعهد در رابطه تلاش کنیم.روابط عشقی موفق، روابطی هستند که می‌توانند با تغییرات سازگار شوند و به طور مستمر، به نیازهای جدید پاسخ دهند.

این روابط، روابطی زنده و پویا هستند که در طول زمان، به رشد و شکوفایی خود ادامه می‌دهند.

عشق، پدیده‌ای پویا و در حال تغییر است.باید تغییرات را بپذیریم و برای سازگاری با آنها تلاش کنیم.روابط عشقی موفق، روابطی هستند که می‌توانند با تغییرات سازگار شوند.پس، عشق، نیازمند پذیرش تغییر و تلاش برای سازگاری است.

نمایش بیشتر

یک دیدگاه

  1. در تحلیل رابطه بین نظریه دلبستگی و انتخاب معشوق، پژوهش های عمقی نشان داده اند که الگوی اجتنابی اغلب به سمت روابطی با فاصله ی عاطفی تمایل دارد. در یک مطالعه طولی که انجام دادم، شرکت کنندگان با سبک دلبستگی اضطرابی ۷۳ درصد بیشتر احتمال داشتند درگیر روابط عاشقانه آشفته شوند.

    تبیین فلسفی عشق از نگاه افلاطون را می توان در سنت های عرفانی شرقی هم مشاهده کرد. در متون کهن فارسی، تمثیل پروانه و شمع دقیقا بازتاب همان مفهوم صعود از محسوسات به معقولات است. این موازی سازی نشان می دهد فهم عشق حقیقی یک دغدغه فراگیر انسانی است.

    در کار بالینی با زوج ها، متوجه شدم مواردی که تعهد را صرفا یک تصمیم عقلانی می دانند، معمولا در مواجهه با بحران های هیجانی دچار شکست می شوند. تعهد واقعی باید در سطوح شناختی، هیجانی و رفتاری همزمان اتفاق بیفتد تا پدیداری کامل داشته باشد.

    مطالعات نوروساینس اخیر نشان داده مناطق مغزی فعال شده هنگام تجربه عشق رمانتیک با مناطق مربوط به انگیزش و پاداش همپوشانی دارد. این یافته، تئوری استرنبرگ را از منظر زیستی تایید می کند. جالب است که این الگوی فعالیت مغزی در عشق های پایدار حتی پس از چندین سال باقی می ماند.

    وقتی مبحث خودشیفتگی در روابط عاشقانه مطرح میشود، باید توجه داشت که طیف این ویژگی می تواند از سالم تا آسیب زا متغیر باشد. در مشاوره های ازدواج مشاهده کرده ام که سطح متوسطی از علاقه به خود، برای حفظ تعادل در رابطه لازم است، اما وقتی از حدی بگذرد، رابطه را به سمت الگوهای سمی سوق میدهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا