چرا در برخی روابط عاشقانه همیشه یک طرف بیشتر تلاش میکند؟
در این مقاله، به بررسی 12 نکته کلیدی میپردازیم که میتواند دلایل این پدیده را روشنتر سازد:
- ✅
عدم تطابق در نیازها:
شاید نیازهای عاطفی، جنسی، و یا حتی نیازهای عملی دو طرف با یکدیگر همخوانی نداشته باشد و یک طرف مجبور به تلاش بیشتر برای جبران این ناهماهنگی باشد.
- ✅
سطح تعهد متفاوت:
میزان تعهدی که هر فرد نسبت به رابطه دارد، تعیین کننده میزان تلاش اوست. اگر یکی از طرفین، رابطه را جدیتر تلقی کند، احتمالاً تلاش بیشتری خواهد کرد. - ✅
ترس از دست دادن:
اگر یک فرد، ترس بیشتری از دست دادن رابطه داشته باشد، ممکن است برای حفظ آن، بیش از حد تلاش کند. - ✅
اعتماد به نفس پایین:
فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد، ممکن است برای جلب توجه و تأیید طرف مقابل، دائماً در حال تلاش باشد. - ✅
الگوهای رفتاری گذشته:
تجربیات گذشته در روابط قبلی میتواند الگوهای رفتاری خاصی را شکل دهد. فردی که در گذشته نقش مراقب و حامی را داشته، ممکن است این نقش را در رابطه فعلی نیز تکرار کند. - ✅
مشکل در برقراری ارتباط موثر:
ناتوانی در بیان نیازها و خواستهها میتواند منجر به سوءتفاهم و افزایش تلاش یک طرف برای حدس زدن و برآورده کردن نیازهای طرف مقابل شود. - ✅
تفاوت در سبک عشق ورزی:
هر فرد، سبک عشق ورزی خاص خود را دارد. اگر این سبکها با یکدیگر تفاوت داشته باشند، ممکن است یکی از طرفین احساس کند که برای دریافت عشق و توجه، باید تلاش بیشتری کند. - ✅
وجود مشکلات زمینهای (شخصیتی یا روانی):
گاهی اوقات، مشکلات شخصیتی یا روانی یکی از طرفین (مانند وابستگی ناسالم یا اضطراب) میتواند باعث شود که او برای حفظ رابطه، بیش از حد تلاش کند. - ✅
عدم وجود مرزهای سالم:
نداشتن مرزهای مشخص در رابطه، به فرد اجازه میدهد که به طور مداوم نیازهای طرف مقابل را بر نیازهای خود ترجیح دهد. - ✅
کنترل گری و سلطه جویی:
در برخی موارد، یکی از طرفین برای کنترل و سلطه بر دیگری، با ظاهری فریبنده، تلاش بیش از حدی را از خود نشان میدهد. - ✅
بیتوجهی و قدردانی نکردن:
اگر تلاشهای یک طرف از سوی طرف مقابل دیده و قدردانی نشود، ممکن است احساس کند که برای جلب توجه، باید تلاش بیشتری انجام دهد.
- ✅
ضعف در مهارتهای حل مسئله:
ناتوانی در حل مشکلات به صورت مشترک، میتواند منجر به این شود که یک طرف به تنهایی بار مسئولیت حل مشکلات را بر دوش بکشد.
این نکات تنها بخشی از دلایل احتمالی این عدم تعادل هستند و هر رابطهای، شرایط خاص خود را دارد. شناخت این عوامل میتواند به ما کمک کند تا الگوهای رفتاری خود و طرف مقابلمان را بهتر درک کنیم و برای ایجاد یک رابطه سالم و متعادل، گامهای موثری برداریم. به یاد داشته باشیم که یک رابطه سالم، نیازمند تلاش و مشارکت برابر از سوی هر دو طرف است.
چرا در برخی روابط عاشقانه یک طرف بیشتر تلاش میکند؟ 12 نکته
اختلاف در سطح علاقه و تعهد
یکی از اصلیترین دلایل، تفاوت در میزان علاقه و تعهد دو طرف به رابطه است.ممکن است یک نفر عمیقاً عاشق باشد و دیگری صرفاً احساس خوبی نسبت به رابطه داشته باشد.این تفاوت باعث میشود فرد عاشق تمایل بیشتری به سرمایهگذاری عاطفی، زمانی و انرژی در رابطه داشته باشد تا رابطه را حفظ و تقویت کند.
در مقابل، فردی که سطح علاقهاش کمتر است، ممکن است انگیزهی کمتری برای تلاش نشان دهد.این عدم تعادل در تلاشها، میتواند به نارضایتی و سرخوردگی در طرفی که بیشتر تلاش میکند منجر شود.
پس، باید قبل از تعمیق رابطه، در مورد انتظارات و تعهدات خود با یکدیگر صحبت کنید.
در ضمن، پذیرش این واقعیت که ممکن است میزان علاقه دو طرف برابر نباشد، میتواند به مدیریت بهتر انتظارات کمک کند.آگاهی از این تفاوتها، اولین قدم برای حل این مسئله و ایجاد یک رابطه سالمتر است.
سبکهای دلبستگی ناسالم
سبکهای دلبستگی، الگوهایی هستند که در دوران کودکی شکل میگیرند و بر نحوهی برقراری ارتباط و ایجاد صمیمیت در روابط عاشقانه تاثیر میگذارند.افرادی با سبک دلبستگی مضطرب، ممکن است به دلیل ترس از رها شدن، به طور مداوم به دنبال تایید و توجه باشند و بیش از حد تلاش کنند تا رابطه را حفظ کنند.از طرف دیگر، افرادی با سبک دلبستگی اجتنابی، ممکن است از صمیمیت و وابستگی دوری کنند و در نتیجه، تلاش کمتری برای حفظ رابطه نشان دهند.شناخت سبک دلبستگی خود و پارتنرتان، میتواند به درک بهتر رفتارهای یکدیگر و پیدا کردن راهکارهایی برای ایجاد رابطهای سالمتر کمک کند.
در صورت نیاز، مراجعه به متخصص برای اصلاح سبکهای دلبستگی ناسالم میتواند بسیار مفید باشد.
تلاش برای ایجاد یک سبک دلبستگی ایمن، میتواند به کاهش ناامنیها و افزایش رضایت در رابطه کمک کند.این خودآگاهی و تلاش برای تغییر، کلید ایجاد روابطی پایدار و رضایتبخش است.
ترس از دست دادن یا تنهایی
ترس از دست دادن پارتنر یا ترس از تنهایی میتواند باعث شود فردی در رابطه بیش از حد تلاش کند، حتی اگر این تلاشها نتیجهای نداشته باشد.این ترس میتواند ناشی از تجربیات گذشته، کمبود اعتماد به نفس یا وابستگی شدید به پارتنر باشد.فردی که از تنهایی میترسد، ممکن است به هر قیمتی بخواهد رابطه را حفظ کند و به همین دلیل، حاضر به انجام کارهایی شود که از نظر او منصفانه نیست.برای مقابله با این ترس، لازم است روی تقویت عزت نفس و استقلال فردی خود کار کنید.یادگیری اینکه چگونه از تنهایی لذت ببرید و به خودتان تکیه کنید، میتواند به کاهش وابستگی و ایجاد یک رابطه سالمتر کمک کند.
در ضمن، شناسایی ریشه های این ترس و مقابله با آنها، میتواند تاثیر بسزایی در کاهش تلاش بیش از حد داشته باشد.
به خاطر داشته باشید که یک رابطه سالم، رابطهای است که بر اساس انتخاب آگاهانه بنا شده باشد، نه ترس.
عدم تعادل قدرت در رابطه
در برخی روابط، یک طرف قدرت بیشتری نسبت به طرف دیگر دارد.این قدرت میتواند ناشی از عوامل مختلفی مانند وضعیت مالی، اجتماعی یا عاطفی باشد.فردی که قدرت بیشتری دارد، ممکن است احساس نیاز کمتری به تلاش برای حفظ رابطه داشته باشد، زیرا میداند که طرف مقابل به او وابسته است.این عدم تعادل قدرت میتواند منجر به سوء استفاده عاطفی و رفتارهای سلطهجویانه شود.برای ایجاد یک رابطه برابر و سالم، لازم است هر دو طرف از حقوق و نیازهای خود آگاه باشند و برای برابری تلاش کنند.در صورت وجود عدم تعادل قدرت، باید به طور مستقیم و با صداقت با پارتنر خود در این مورد صحبت کنید.
در ضمن، در صورت نیاز، میتوانید از یک مشاور کمک بگیرید تا راهکارهایی برای ایجاد تعادل در رابطه پیدا کنید.
رابطهای که بر اساس احترام و برابری بنا شده باشد، شانس بیشتری برای موفقیت و رضایتمندی دارد.
عدم مهارت در برقراری ارتباط موثر
ارتباط موثر، کلید حل بسیاری از مشکلات در روابط عاشقانه است.اگر یک طرف نتواند به درستی نیازها و احساسات خود را بیان کند، ممکن است طرف مقابل نتواند به درستی به او پاسخ دهد.این عدم ارتباط میتواند منجر به سوء تفاهمها، نارضایتیها و تلاش بیش از حد یک طرف برای جبران کمبودها شود.یادگیری مهارتهای ارتباطی مانند گوش دادن فعال، بیان با صداقت احساسات و حل تعارضها میتواند به بهبود رابطه کمک کند.شرکت در کارگاههای آموزشی یا مطالعه کتابهای مربوط به مهارتهای ارتباطی میتواند بسیار مفید باشد.
در ضمن، تلاش برای ایجاد فضایی امن و صمیمی در رابطه، میتواند به هر دو طرف کمک کند تا راحتتر با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
به خاطر داشته باشید که ارتباط موثر، یک فرآیند دائمی است و نیاز به تلاش و تمرین دارد.تمرکز بر بهبود مهارتهای ارتباطی، سرمایهگذاری ارزشمندی در سلامت و پایداری رابطه شماست.
انتظارات غیر واقعی از رابطه
داشتن انتظارات غیر واقعی از رابطه میتواند منجر به ناامیدی و تلاش بیش از حد یک طرف برای برآورده کردن این انتظارات شود. این انتظارات ممکن است ناشی از تصورات غلط درباره عشق، رسانهها یا تجربیات گذشته باشند. مثلا انتظار اینکه پارتنر شما همیشه شاد و خوشحال باشد یا همیشه نیازهای شما را در اولویت قرار دهد، غیر واقعی است.
برای داشتن یک رابطه سالم، لازم است انتظارات خود را واقعبینانه تنظیم کنید و بپذیرید که هیچ رابطهای کامل نیست. در ضمن، باید نیازهای خود را به طور واضح و با صداقت با پارتنر خود در میان بگذارید. گفتگو در مورد انتظارات متقابل و تلاش برای یافتن یک تعادل، میتواند به کاهش تنشها و افزایش رضایت در رابطه کمک کند.
اعتماد به نفس پایین
فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد، ممکن است احساس کند که لیاقت عشق و توجه را ندارد و به همین دلیل، بیش از حد تلاش میکند تا نظر پارتنر خود را جلب کند.این تلاشها میتواند شامل انجام کارهایی باشد که از نظر او غیرمنصفانه است، نادیده گرفتن نیازهای خود یا تحمل رفتارهای نامناسب.برای افزایش اعتماد به نفس، لازم است روی شناخت و پذیرش نقاط قوت و ضعف خود کار کنید.در ضمن، تلاش برای رسیدن به اهداف شخصی، تقویت روابط با دوستان و خانواده و انجام فعالیتهایی که به شما احساس خوبی میدهند، میتواند بسیار مفید باشد.
در صورت نیاز، مراجعه به یک روانشناس یا مشاور میتواند به شما در این مسیر کمک کند.
به خاطر داشته باشید که شما لایق عشق و احترام هستید و نیازی نیست برای جلب نظر دیگران، خودتان را تغییر دهید.با افزایش اعتماد به نفس، میتوانید روابط سالمتر و رضایتبخشتری را تجربه کنید.
عدم وجود مرزهای مشخص
عدم وجود مرزهای مشخص در رابطه میتواند باعث شود یک طرف احساس کند که موظف است همیشه نیازهای پارتنر خود را در اولویت قرار دهد. مرزها، خطوط قرمزی هستند که نشان میدهند چه رفتارهایی قابل قبول و چه رفتارهایی غیر قابل قبول هستند. تعیین مرزهای مشخص و پایبندی به آنها، به حفظ احترام و سلامت روان در رابطه کمک میکند. برای تعیین مرزها، لازم است به نیازها و ارزشهای خود توجه کنید و به طور واضح و قاطعانه آنها را به پارتنر خود بیان کنید. در ضمن، باید مرزهای پارتنر خود را نیز بشناسید و به آنها احترام بگذارید. رابطهای که در آن مرزها رعایت میشوند، رابطهای سالم و پایدار است.
سابقه روابط ناسالم
اگر فردی در گذشته روابط ناسالمی را تجربه کرده باشد، ممکن است الگوهای رفتاری مخربی را آموخته باشد که در روابط بعدی نیز تکرار شوند. مثلا فردی که در گذشته در یک رابطه سوء استفادهگرانه بوده است، ممکن است به طور ناخودآگاه در روابط بعدی نیز نقش قربانی را ایفا کند و بیش از حد تلاش کند تا از بروز مشکلات جلوگیری کند. برای رهایی از این الگوهای رفتاری مخرب، لازم است به گذشته خود آگاه شوید و الگوهایی که به شما آسیب میرسانند را شناسایی کنید. در ضمن، مراجعه به یک روانشناس یا مشاور میتواند به شما در پردازش تجربیات گذشته و یادگیری الگوهای رفتاری سالمتر کمک کند. شناخت الگوهای مخرب و تلاش برای شکستن آنها، قدمی بزرگ در جهت بهبود روابط شماست. با تغییر الگوهای رفتاری، میتوانید به یک شریک سالم تر و موثرتر تبدیل شوید.
فرهنگ و باورهای اجتماعی
فرهنگ و باورهای اجتماعی میتوانند نقش مهمی در شکلگیری انتظارات و رفتارهای افراد در روابط عاشقانه داشته باشند. در برخی فرهنگها، زنان تشویق میشوند تا نقش مراقب و فداکار را در رابطه ایفا کنند و مردان تشویق میشوند تا نقش حامی و تامینکننده را.
این باورها میتوانند باعث شوند که زنان بیش از حد تلاش کنند تا از پارتنر خود مراقبت کنند و مردان احساس کنند که باید همیشه قدرتمند و بینیاز باشند. برای داشتن یک رابطه برابر و سالم، لازم است از این باورهای کلیشهای فراتر روید و به فردیت و نیازهای یکدیگر احترام بگذارید. در ضمن، باید در مورد این باورها با یکدیگر صحبت کنید و تلاش کنید تا راهی برای ایجاد تعادل در رابطه پیدا کنید. رابطهای که بر اساس ارزشها و نیازهای مشترک بنا شده باشد، شانس بیشتری برای موفقیت و رضایتمندی دارد.
فقدان قدردانی
وقتی تلاشهای یک طرف در رابطه نادیده گرفته شود و قدردانی نشود، ممکن است احساس کند که تلاشهایش بیارزش است و انگیزهاش برای ادامه تلاش کاهش یابد. قدردانی کردن از کارهای کوچک و بزرگ پارتنر، نشان میدهد که به او و تلاشهایش اهمیت میدهید و باعث تقویت رابطه میشود. قدردانی میتواند به صورت کلامی، با تشکر کردن و تعریف از پارتنر، یا به صورت عملی، با انجام کارهایی برای او، ابراز شود. سعی کنید هر روز به دنبال فرصتهایی برای قدردانی از پارتنر خود باشید و به او نشان دهید که چقدر برایتان ارزشمند است. ابراز قدردانی نه تنها به بهبود رابطه کمک میکند، بلکه باعث افزایش حس رضایت و شادی در هر دو طرف میشود. با قدردانی، به پارتنر خود انگیزه میدهید تا به تلاش برای بهبود رابطه ادامه دهد.
مسائل حل نشده گذشته
مسائل حل نشده گذشته، مانند خیانت، دروغ یا سوء تفاهمها، میتوانند بر روابط فعلی تاثیر بگذارند و باعث شوند یک طرف بیش از حد تلاش کند تا اعتماد پارتنر خود را دوباره جلب کند. برای حل این مسائل، لازم است به طور با صداقت و باز با یکدیگر صحبت کنید و تلاش کنید تا احساسات یکدیگر را درک کنید. در ضمن، ممکن است نیاز باشد از یک مشاور کمک بگیرید تا راهکارهایی برای حل مسائل گذشته و بازسازی اعتماد پیدا کنید. اگر نمیتوانید مسائل گذشته را حل کنید، ممکن است بهتر باشد رابطه را خاتمه دهید. ادامه دادن یک رابطه که بر اساس اعتماد و صداقت بنا نشده است، میتواند به هر دو طرف آسیب برساند.







یک بار فهمیدم که چرا بعضی وقتا یه طرف تو رابطه بیشتر تلاش میکنه. تو رابطه قبلیم دقیقا همین مشکل رو داشتم. دائم فکر میکردم اگه بیشتر تلاش کنم همه چیز درست میشه، اما یاد گرفتم که رابطه مثل پارو زدن قایقه، اگه یکی بیشتر پارو بزنه قایق دور خودش میچرخه.
بعضیا فکر میکنن اگه نیازهاشونو نگن طرف مقابل خودش باید بفهمه. اینطوری فقط دلخوری بیشتر میشه. من یه مدت سکوت میکردم و انتظار داشتم بفهمه چی تو ذهنمه، اما آخرش فقط خستگی آورده بود. حرف زدن رو باید یاد گرفت.
یه چیز دیگه که خیلی مهمه اینه که نباید با ترس از تنهایی رابطه رو نگه داشت. من یه وقتایی میترسیدم تنها بمونم و به خاطر همین هر رفتار بدی رو تحمل میکردم. بعدا فهمیدم که تنهایی بهتر از یه رابطه یه طرفه اس.
قدردانی نکردن سم رابطه اس. یادمه یه مدت همه کار میکردم اما کوچکترین تشکر و توجهی نمیشد. اون موقع بود که فهمیدم رابطه باید دو طرفه باشه. اگه یه طرفه باشه فقط یه آدم خسته و دلخور میسازه.
آخرین چیزی که تجربه کردم این بود که نباید گذشته رو توی رابطه جدید تکرار کرد. من با کلی دردسر یاد گرفتم که هر رابطه یه فصل جدیده، نباید اشتباهات رابطه قبلی رو توی این رابطه تکرار کنی. اینطوری فقط رابطه جدید رو هم خراب میکنی.
گاهی فکر می کنم بعضی روابط مثل بازی تک نفره شده. طرف یه مدتی کلی انرژی می ذاره ولی بعد میبینه طرف مقابل شده مثل یه تماشاچی. من یه رابطه داشتم که همیشه حس می کردم دارم تو سالن ورزش دو میدوم و اون تو جایگاه نشسته با پاهای رو هم انداخته. بعد یه روز فهمیدم اصلا قرار نیست دو نفر با هم بدوند، قراره با هم پیاده روی کنن. اون روز تصمیم گرفتم به جای دویدن دیوانه وار، گاهی بایستم و ببینم اونی که کنارمه قدم میزنه یا فقط داره نقش تماشاچی رو بازی می کنه.