نی‌ نی سایت

دام کنترل گری: تجربیاتی از دل نی نی سایت

حس کنترل گری، این میل ناخودآگاه به مدیریت و هدایت زندگی دیگران، مشکلی است که بسیاری از ما، مخصوصا در روابط نزدیک، با آن دست و پنجه نرم می کنیم. نی نی سایت، به عنوان یک پلتفرم گفتگوی صمیمانه بین زنان، بستری پربار برای به اشتراک گذاشتن تجربیات در این زمینه بوده است. در اینجا، 19 مورد از این تجربیات را با هم مرور می کنیم:

این موارد، خلاصه ای از نظرات و دیدگاه های کاربران نی نی سایت در مورد حس کنترل گری است:

  • فشار برای انتخاب رشته تحصیلی مورد نظر خود:

    “مادرم همیشه می خواست پزشک شوم، حتی وقتی می دانستم علاقه ای به این رشته ندارم. “
  • انتخاب همسر با معیار های خانواده:

    “خانواده ام اصرار داشتند با پسر دایی ام ازدواج کنم، چون فکر می کردند او بهترین گزینه برایم است. “
  • بهبود روابط زناشویی

  • کنترل نوع پوشش و ظاهر:

    “شوهرم همیشه به من می گوید چه بپوشم و چگونه آرایش کنم. “
  • دخالت در تربیت فرزندان:

    “مادرشوهرم همیشه در تربیت بچه ها دخالت می کند و نظرات خودش را تحمیل می کند. “
  • مدیریت مالی خانواده:

    “شوهرم تمام حقوقم را می گیرد و خودش تصمیم می گیرد چگونه خرج شود. “
  • محدود کردن ارتباطات اجتماعی:

    “شوهرم اجازه نمی دهد با دوستانم رفت و آمد کنم. “
  • کنترل فعالیت های آنلاین:

    “شوهرم تمام فعالیت هایم را در شبکه های اجتماعی چک می کند. “
  • تحمیل عقاید و باورها:

    “خانواده ام سعی می کنند عقاید خودشان را به من تحمیل کنند. “
  • عدم اجازه برای تصمیم گیری های شخصی:

    “همسرم اجازه نمی دهد بدون مشورت او هیچ تصمیمی بگیرم. “
  • مقایسه با دیگران:

    “مادرم همیشه مرا با دختر خاله ام مقایسه می کند. “
  • بی ارزش کردن نظرات و احساسات:

    “همسرم هیچ وقت به نظرات و احساسات من اهمیت نمی دهد. “
  • بهره‌گیری از احساس گناه برای کنترل:

    “مادرم همیشه با ایجاد احساس گناه سعی می کند مرا کنترل کند. “
  • تهدید و ارعاب:

    “شوهرم گاهی اوقات برای اینکه حرفم را گوش کنم، مرا تهدید می کند. “
  • انتقاد مداوم و سازنده نما:

    “همسرم مدام از من انتقاد می کند و می گوید هدفش کمک به من است. “
  • برنامه ریزی تمام زندگی فرد:

    “مادرم برای تمام زندگی من برنامه ریزی کرده است. “
  • فضولی و تجسس در حریم خصوصی:

    “شوهرم همیشه تلفن همراه مرا چک می کند. “
  • سوء استفاده عاطفی:

    “همسرم با بی محلی و قهر کردن، مرا کنترل می کند. “
  • مهارت‌های رابطه زناشویی

  • محروم کردن از امکانات و آزادی ها:

    “پدرم به دلیل اینکه حرفش را گوش نمی دهم، مرا از رفتن به دانشگاه محروم کرد. “
  • ایجاد وابستگی شدید:

    “مادرم همیشه سعی می کند مرا به خودش وابسته نگه دارد. “
  • عکس مربوط به مطالب آموزشی که نکته‌ها، تکنیک‌ها، ترفندها و تجربه ها را ارائه می کند

این تجربیات، نشان دهنده طیف گسترده ای از رفتارهای کنترل گرانه ای است که افراد در روابط مختلف با آن روبرو می شوند. از کنترل مالی و اجتماعی گرفته تا تحمیل عقاید و محدود کردن آزادی ها، همه اینها میتوانند آسیب های جدی به سلامت روان و استقلال فردی وارد کنند.

شناخت این الگوهای رفتاری، اولین قدم برای رهایی از دام کنترل گری و ایجاد روابط سالم و متقابل است.






حس کنترل‌گری: مروری بر تجربیات نی نی سایت

حس کنترل‌گری: مروری بر تجربیات نی نی سایت

کنترل‌گری در روابط زناشویی: من میخوام حرف، حرفِ من باشه!

بسیاری از کاربران نی نی سایت از حس نیاز به کنترل در روابط زناشویی خود صحبت کرده‌اند.این حس اغلب با جملاتی مانند “می‌خوام شوهرم هر کاری می‌کنه با من مشورت کنه” یا “دوست دارم نظر من تو خونه حرف اول رو بزنه” بیان می‌شود.برخی از این کاربران معتقدند که این حس ناشی از ناامنی و ترس از دست دادن کنترل زندگی است.آن‌ها می‌ترسند اگر نتوانند همه‌چیز را کنترل کنند، اتفاقات ناخوشایندی رخ دهد.در مقابل، برخی دیگر این حس را به تربیت خانوادگی و دیدگاه‌های سنتی نسبت می‌دهند.

آن‌ها معتقدند که در خانواده‌هایی بزرگ شده‌اند که مردسالار بوده و زن‌ها همیشه تحت سلطه مردان بوده‌اند.

گاهی این حس با رفتارهایی مثل چک کردن مداوم تلفن همسر، زیر نظر گرفتن فعالیت‌های او و تلاش برای دیکته کردن نحوه لباس پوشیدن و رفتار کردن همراه است.در مواردی، این کنترل‌گری به خشونت روانی و سوء استفاده عاطفی منجر شده است.تعدادی از کاربران راهکارهایی مانند مشاوره و روان‌درمانی را برای مقابله با این حس پیشنهاد داده‌اند.برخی نیز بر اهمیت برقراری ارتباط موثر و با صداقت با همسر تاکید دارند.

کنترل‌گری در تربیت فرزند: وسواس در پرورش یک “بچه عالی”!

حس کنترل‌گری در تربیت فرزند یکی دیگر از موضوعات پر بحث در نی نی سایت است.مادران زیادی نگران این هستند که فرزندانشان بهترین باشند و تمام فرصت‌های ممکن را برای موفقیت آن‌ها فراهم می‌کنند.این حس اغلب با برنامه‌ریزی دقیق برای زندگی فرزندان، از جمله انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب دوستان و حتی انتخاب همسر، همراه است.برخی از مادران آنقدر درگیر کنترل زندگی فرزندان خود می‌شوند که فرصتی برای استقلال و خودشکوفایی به آن‌ها نمی‌دهند.این نوع کنترل‌گری می‌تواند به اضطراب، افسردگی و کاهش اعتماد به نفس در فرزندان منجر شود.

کاربران زیادی در نی نی سایت از تجربه خود در این زمینه نوشته‌اند و از عواقب منفی آن بر روابط خود با فرزندانشان گفته‌اند.

برخی از آن‌ها پشیمان هستند که بیش از حد در زندگی فرزندانشان دخالت کرده‌اند و فرصت تجربه کردن را از آن‌ها گرفته‌اند.توصیه‌های زیادی در این مورد ارائه شده است، از جمله پذیرش این واقعیت که فرزندان موجوداتی مستقل با نیازها و خواسته‌های خاص خود هستند.

کنترل‌گری در محیط کار: وقتی می‌خوای همه کارها رو خودت انجام بدی!

حس کنترل‌گری تنها محدود به روابط خانوادگی نیست و می‌تواند در محیط کار نیز بروز پیدا کند. برخی از افراد به دلیل ترس از اشتباه کردن دیگران، تمایل دارند تمام کارها را خودشان انجام دهند. این افراد اغلب به همکاران خود اعتماد ندارند و فکر می‌کنند که تنها خودشان می‌توانند کارها را به درستی انجام دهند. این نوع کنترل‌گری می‌تواند منجر به فرسودگی شغلی، استرس و کاهش بهره‌وری شود. در نی نی سایت، کاربران زیادی از تجربه خود در کار کردن با همکاران یا مدیران کنترل‌گر نوشته‌اند. برخی از آن‌ها احساس می‌کنند که زیر ذره‌بین هستند و آزادی عمل ندارند. راه‌حل‌هایی مانند تفویض اختیار، اعتماد به همکاران و تمرکز بر نتایج به جای فرآیند، برای مقابله با این حس پیشنهاد شده است. برخی بر اهمیت برقراری ارتباط موثر و بیان انتظارات به طور واضح تاکید دارند.

نمایش بیشتر

‫2 دیدگاه ها

  1. یه وقتایی مادرم انقدر در انتخاب لباسم دخالت می کرد که دیگه دلم نمی خواست با هم بیرون بریم 😅 قبول دارم کنترل گری ممکنه از روی دلسوزی باشه، ولی اگه زیاد بشه نتیجه عکس میده، من خودم یه مدت با کنترل کردن زیاد همسرم، فقط باعث شدم فاصله بینمون بیشتر شه… حالا سعی می کنم به جای کنترل، بیشتر به گفتگو اعتماد کنم و بذارم طرف مقابلم هم نظرشو بگه 🫂💭 راهش اینه که بدونیم کنترل زیاد، محبت نیست، بی اعتمادی

  2. کنترل گری در روابط چیزیه که همیشه فکر میکردم فقط تو فیلم ها اتفاق میفته تا اینکه با خانوادهم دچارش شدم. مادرم با اینکه سی سال از ازدواجش گذشته هنوز هم بهم میگه کجا میری کی میای با کی حرف میزنی. این همه سال فکر میکردم یه روزی از دستش راحت میشم اما انگار تو ذهنم جا افتاده که همیشه باید گوش به فرمان باشم…

    حالا که دخترم به سن نوجوانی رسیده دارم میبینم چقدر سخت میشه این چرخه معیوب رو شکست. دیروز بهش گفتم میتونی با دوستات بری بیرون فقط بگو کجا میری. خوشحالی چشاش رو فراموش نمیکنم.

    وقتی شوهرم میخواد مخاطبای تلگرامم رو چک کنه یاد حرفای مادرشوهرم میافتم که میگفت زن عاقل همیشه گوشیشو به شوهرش نشون میده. اما من دیگه اجازه نمیدم کسی توی حریم خصوصیم کنکاش کنه.

    تازه دارم یاد میگیرم که کنترل گری مثل قفس طلاییه. آدم فکر میکنه داره محافظت میکنه اما در واقع داره زندانی میکنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا